جدول جو
جدول جو

معنی پیچه لو - جستجوی لغت در جدول جو

پیچه لو
(چَ)
نام موضعی به کجور مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 108 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ کَ)
نام موضعی به فرح آباد مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ)
نام موضعی به تنکابن مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 107 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(رِ لَ)
دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 27هزارگزی شمال کلیبر و 27هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی، معتدل، مایل بگرمی. دارای 106 تن سکنه. آب آن از رود خانه سلین و چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری واقع در 35 هزارگزی جنوب باختری بهشهر و 2 هزارگزی جنوب رود خانه نکا. کوهستانی، جنگلی، معتدل، مرطوب، مالاریائی. دارای 730 تن سکنه. آب آن از چشمه ورود خانه گت چشمه، محصول آنجا غلات و ارزن و لبنیات. شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری. صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) (سفرنامۀ رابینو ص 123 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نوعی مار بمازندران که شکاف گونه ای در زیر دارد و بپشت خوابد و حشرات بر آن شکاف گرد آیند و چون انبوهی بسیار گرد آیند مار آن شکاف بهم آرد و آن حشرات را هضم کند. لو (در تنکابن)
لغت نامه دهخدا
نوعی پلو. طرز تهیه: کشمش و آلوی سرخ شده را با برنج خام و نخود و لپه مخلوط می کنند و در شیردان و شکمبه شسته میریزند و درش را میدوزند و میپزند
فرهنگ لغت هوشیار
دوبین –احول
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار کوچک و خرد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان میان دورود کجور، نام کوهی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب پوک و میان تهی
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار جویبار
فرهنگ گویش مازندرانی
قله و مرتعی در مسیر راه کدیر به نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تک بیضه، فرد تک بیضه
فرهنگ گویش مازندرانی